سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بانک پروژه کالج
دوستانی و هموطنان گرامی درصورت نیاز به مطالب علمی ، تحقیقاتی و حقوقی با ما در تماس باشند
درباره وبلاگ


اهل ایرانم روزگارم بد نیست تکه نانی دارم ، خرده هوشی ، سر سوزن ذوقی مادری دارم ، بهتر از برگ درخت دوستانی ، بهتر از آب روان و خدایی که در این نزدیکی است
نویسندگان
یکشنبه 93 اردیبهشت 28 :: 2:24 عصر :: نویسنده : صبور

مقدمه حق عبارت است از توانائی انسان بر چیزی یا بر انسانی دیگر. عینی چیزی است که وجود خارجی دارد و موضوع حق می‌شود، مثل حق مالکیت. حق عینی یکی از اقسام حقوق مالی و در اصطلاح مالی است که متعلق آن عین خاص می‌باشد. پس حقی که شخص به طور مستقیم و بی‌واسطه نسبت به چیزی پیدا می‌کند و می‌تواند از آن استفاده نماید، حق عینی نام دارد. علی القاعده، هر عقدی معلول و محصول دو اراده است و قبض و اقباض در مرحله تحقیق عقد و پدید آمدن آثار آن چندان مهم جلوه نمی­کند به طوری که نمی­توان قبض و اقباض را رکنی از عقد دانست، مگر در موارد استثنایی. اصولا قبض و اقباض تاثیری متقابل بر هم دارند و از آثار عقد صحیح می­باشند و نقش موثری را پس از انعقاد قرارداد ایفا می­کند زیرا در یک قرارداد دو طرف در قبال یکدیگر تعهداتی را می­پذیرند که ملزم به اجرای آن هستند.در حقوق ایران به تبعیت از فقه، حاکمیت اراده در قانون مدنی به عنوان یک اصل انعکاس یافته و برای قصد انشا به عنوان خالق عقد نقش تعیین کننده شناخته است. اصل آن است که هر عقدی به صرف ایجاب و قبول موجود می­شود. لذا ایجاب و قبول دو جزء سبب واحد در عقود می­باشد. شاید تصور شود که در سیستم حقوقی ما هیچ عقدی سه جزء ندارد. اما باید گفت: قانونگذار ایران با در نظر گرفتن مسائل فوق و جهت تامین مصالح، و با تفکر برگرفته از متون فقهی در برخی از فصول قانونی مدنی در باب عقود و ایقاعات، متذکر عقودی شده است که قبض مورد معامله در آن از اسباب انتقال می­باشد. بر این اساس با توجه به تنوع در نحوه شکل گیری معاملات و اهمیت قبض و اقباض در آنها و نیز وجود قواعد کلی و قدیمی که بسیار هم مجمل و نارساست و قادر به حل مشکلات قراردادی نیست برآن شدیم تا با بررسی تاثیر قبض در معاملات بپردازیم و اینک به بیان پرسش­ها، ارائه فرضیه ها و اهداف تحقیق می پردازیم. چکیده انسان بخش مهمی از روابط اجتماعی خود را با دیگران با توافق و بستن قراردادهای گوناگون تنظیم می کند. حاکمیت اراده در قراردادها و به طور مثال در اعمال حقوقی، اصل است که جز در موارد برخورد با نظم جامعه و قانون پذیرفته شده است. این اصل لازمه کرامت و آزادی است که خداوند به انسان عطا فرموده است.بر این اساس اصولاً هر عقدی با تلاقی دو اراده تشکیل می شود. اما گاهی با سیر در مواد قانونی در باب عقود و معاملات و ملاحظه ظاهر برخی از مواد، عقودی را می­یابیم که آثار قبض در مرحله انعقاد این عقود نقش اساسی داشته و قبض جزئی از اجزاء عقد است و در متولد شدن عقد نقش بسزایی دارد. این همان قبضی است که در عقود وقف، حق انتفاع، بیع صرف، بیع سلم، رهن، هبه مباحث پیچیده ای را پدید آورده است و در این مقاله به تعریف عقود عینی و نقش قبض در انعقاد این عقود پرداخته می شود.عقود عینی عقودی هستند که در آن‏ها قبض ، شرط صحت است. این تعریفی است که حقوق‏دانان ارائه نموده ، بدان اعتقاد دارند. اما: 1- قبض به معنای در تصرف گرفتن ، و اقباض به معنای به تصرف دادن موضوع معامله است. برخی به تعریف فوق استناد کرده ، صِرف در تصرف گرفتن معوض ( و در برخی موارد عوض و معوض ) را برای صحت عقد کافی می دانند و برخی اقباض را موجد اثر می دانند. حال آن که بدون ریشه یابی در خصوص ماهیت ضرورت قبض در این عقود ، نمی توان در این خصوص نظر داد . چرا فقدان قبض ( یا اقباض ) در برخی عقود مانعِ صحت آنان می شود؟ 2- در مفهوم شرط صحت اختلاف نظر هست . متقدمین آن را در معنای واقعی خود ( خارج از رکن ) به کار می برده‏اند. و متأخرین ، آن را رکن عقود عینی می دانند. پس باید تعریفی صحیح و دقیق از رکن و شرط به دست داد تا ببینیم آیا قبض در عقود عینی شرط است یا رکن. و تفاوت های آن دو ، بررسی شود. 3- آیا اصطلاح عقد عینی متعلق به تاریخ حقوق ما است؟و آیا با توجه به تبعیت نویسنده قانون مدنی از فقه در خصوصِ عقود معین، استفاده از اصطلاح عقد عینی صحیح است؟ کلید واژه: عقود رضایی، عقود عینی، عقود تشریفاتی، بیع صرف، بیع سلم.

فهرست مطالب مقدمه. أ‌ چکیده 1 فصل اول : کلیات 1-1- بیان مساله. 1 1-2- اهمیت و ضرورت.. 1 1-3- اهداف تحقیق. 2 1-4- سئوالات تحقیق. 2 1-5- فرضیه های تحقیق. 3 1-6- روش تحقیق. 3 1-7- تعاریف ، اصطلاحات و متغیرها 3 فصل دوم : بررسی ارکان و شرایط عقود عینی 2-1- معنا و مفهوم قبض و اقباض... 5 2-2- احکامی قبض و اقباض در عقود. 6 2-2-1- اصل رضایی بودن معاملات.. 6 2-2-1-1- مبنای اصل رضایی بودن عقود. 7 2-3- استثنائات وارده بر اصل رضایی بودن عقود. 7 2-3-1- عقود تشریفاتی.. 7 2-3-2- عقود عینی.. 8 2-4- اقسام عقود عینی.. 9 2-4-1- مصادیق مسلم عقود عینی در فقه و قانون مدنی.. 9 2-4-2- مصادیق اختلافی عقود عینی در بین حقوقدانان و فقها 13 2-4-3- شرایط اعتبار قبض... 15 2-4-3-1- وجود متعاملین. 15 2-4-3-2- اهلیت متعاملین. 16 2-4-4- اذن در قبض... 16 2-4-5- قبض توسط متعامل. 17 2-4-5-1- قبض توسط ولی یا قیم. 17 2-4-5-2- قبض توسط وکیل. 18 2-4-5-3- قبض توسط متولی یا حاکم. 18 2-4-5-4- تلف به منزله قبض... 19 2-4-6- موضوع قبض در عقود عینی.. 20 2-4-6-1- عین در عقود عینی.. 20 2-4-6-2- منفعت در عقود عینی.. 22 2-4-6-3- حقوق معامله در عقود عینی.. 22 2-4-7- زمان تحقق قبض... 25 نتیجه گیری و پیشنهاد. 27 منابع و ماخذ. 28 برچسب‌ها: حقوقی




موضوع مطلب :


مهدی صبور ( پژوهشگر  )

چکیده :
وهابیت فرقه ای است که در بسیاری از عقاید و احکام شرعی با مذاهب دیگر متفاوت است. این مسلک منسوب است به شیخ محمّد فرزند « عبدالوهاب» نجدی که این نسبت برگرفته از نام پدر او «عبدالوهاب» است. یکی از عقاید وهابیان که شیعه را به خاطر آن متهم به شرک و کفر می نمایند ، زیارت قبور ائمه صالحین می باشد . آیات قرآن و احادیثی که راجع به زیارت اهل قبور و مرقد منوّر پیغمبر اکرم صلّ الله علیه و آله و سلّم وجود دارد ، این عقیده را رد می کند. از دیگر عقاید وهابیّون، حرمت توسّل انبیاء و اولیاء الهی می باشد . با توجه به معنای توسل و بررسی انواع آن و با استناد به قرآن کریم و احادیث موجود، این عقیده وهابّی باطل شناخته شده است. آخرین عقیده وهابیون که در این مقاله به آن پرداخته شد، حرمت شفاعت می باشد. از موضوع شفاعت پیوسته در کتابهای وهابّی به عنوان عمل شرک آمیز یاد شده است. دلیل ما مسلمانان بر جواز طلب شفاعت مرکب از دو مطلب می باشد: الف) درخواست شفاعت ، همان درخواست دعا است. ب) درخواست دعا از افراد شایسته یک امر مستحب است.
کلید واژگان :
وهابّیت، شفاعت، توسل، بدعت، ربوبیّت، الوهیّت.
مقدمه
وهابّیت فرقه ای است که در سال 1143 هجری در شبه جزیره ی عربستان ظاهر شد و در بسیاری از عقاید و احکام شرعی با مذاهب دیگر متفاوت است (عبدالله محمّد، بی تا، ص10- سیّد مرتضی رضوی، 1368 هـ ش، ص 17). این مذهب با گذشت حدود 3 قرن از پیدایش آن ، بسیاری از ممالک اسلامی  و به خصوص مرکز پیدایش اسلام، سرزمین حجاز را تحت تأثیر خود در آورده است . (زهرا مسجد جامعی، 1380 هـ ش، ص 3).
این مسلک منسوب است به شیخ محمد فرزند «عبدالوهاب» نجدی که این نسبت برگفته از نام پدر او «عبدالوهاب» است.  به گفته ی برخی از دانشمندان ، این که این مسلک را به نام شیخ محمد نسبت داده و «محمدیّه» نگفته اند ، این است که مبادا پیروان این مذهب نوعی شرکت با نام پیامبر صلّ الله علیه و آله و سلّم پیدا بکنند و از این نسبت سوء استفاده نمایند . (جعفر سبحانی، 1378 هـ ش ، ص 23 ).
این مذهب نوع ظهور از آغاز پیدایش تاکنون همواره ، عامل اصلی برای ایجاد اختلاف و دشمنی میان شیعه و سنّی بوده است چون دشمنان اسلام از این تنش ها و فتنه ها می توانند کمال بهره برداری را داشته باشند و این گروه را پنهان و پیدا تقویت کنند. (رضا استادی ، 1387 هـ ش، ص 115 ) .
در ظهور و توسعه وهابّیت ، محمد بن عبدالوهاب در دین و محمد بن سعود در قدرت مؤثر بودند و با همفکری و همسو با سیاستهای استعماری انگلیس توانستند تسلطی پیدا نمایند . (زهرا مسجد جامعی، 1380 هـ ش، ص 3 )
عقاید و گفته های باطل « وهابیّان » باعث شده، برخی که اسلام را از دیدگاه آنان مطالعه کرده اند، بگویند : اسلام دین خشک و جامدی است که به درد همه ی زمان ها نمی خورد. (جعفر سبحانی، 1378 هـ ش، ص 31 )
محمد بن عبدالوهاب ، جوان بلند پروازی بود که مقلّد فهم خودش بود ، و آنچه را که خودش از قرآن
می فهمید ، پیروی می کرد و خیلی از مواقع به نظریات مشایخ اهل سنت حتی به فتاوی امامان چهارگانه و حتی گاهی نسبت به فهم ابوبکر و عمر هم طعن می زد . (مستر همفری ، بی تا، ص 37 )
او در نخستین زیارتش از شنیدن کلمه « یا رسول الله » چنان به خشم می آمد که
می خواست منفجر شود ولی چون کاری از دستش ساخته نبود ، برای انتقام گرفتن از مسلمانانی که به فرمان خداوند باید به پیامبرشان احترام می گذاشتند ، نقشه های پلیدی را در سر پرورانیده بود و بعدها تا توانست آن ها را به اجرا در آورد.از همان زمان که محمد بن عبدالوهاب عقائد خود را ابراز کرد، گروه زیادی از علمای بزرگ اهل تسنّن به مخالفت با عقائد او پرداختند ؛ نخستین کسی که در رّد او کتاب نوشت برادر او سلیمان بن عبدالوهاب بود . نام کتاب او « الصوائق الالهیة فی الردّ علی الوهابیّة» است و بعد از این کتاب، تعداد بسیاری رساله و کتاب در ردّ عقائد محمد بن عبدالوهاب نگاشته و بخشی از آنها چاپ شده است . (رضا استادی، 1387هـ ش، ص 117) .
از زمان تأسیس این فرقه – 275 سال پیش تاکنون – مسلمانان همواره از سوی پیروان این فرقه مورد انواع ستم ها قرار دارند که از جمله آنها منهدم نمودن قبور متبرکه بقیع و همچنین به شهادت رساندن تعداد زیادی از حجاج ایرانی در ذی الحجه سال 1408 هجری می باشد(عبدالله محمّد، بی تا،
ص 4).
وهابّیون مسلمانان را مشرک خطاب می کنند و کشورهای اسلامی را سرزمین کفر  معرّفی می نمایند. آنان از ظاهر آیات قرآنی برداشت هایی می کنند که هیچ انسان خردمندی نمی تواند آنها را بپذیرد . از جمله عقاید غلط این مسلک حرمت زیارت قبور، توسل، شفاعت است. (اکبر اسد علی­زاده،1386 هـ ش، ص 37، 39 )
حال این سوالات مطرح می شود که:
-    دلایل وهابیّون در مورد زیارت قبور و ائمه صالحین چیست؟ پاسخ شیعه چه می باشد؟
-    دلایل وهابیّون در مورد مسأله توسل چیست؟ پاسخ شیعه چه می باشد؟
-    دلایل وهابیّون در مورد مسأله شفاعت چیست؟ پاسخ شیعه چه می باشد؟
در این مقاله به این سوالات پاسخ داده شده است.

الف) دلایل وهابیّون در مورد زیارت قبور و نقد و پاسخ شیعه به آن
1) دلایل وهابیّون در مورد زیارت قبور
یکی از مسائلی که وهابّیان بسیار روی آن مانور می دهند و شیعه را به خاطر آن متّهم به شرک و کفر و بت پرستی می نمایند، مسئله زیارت قبور و ائمه صالحین است (همایون همتی ، 1367 هـ ش، ص 256 )
آنان هرگونه زیارت قبور ، چه قبر پیامبر و غیر آن را ، شرک و حرام می دانند. (احمد بن تیمیه ، 1404 هـ ق ، ص 54 )
مسح و بوسیدن هر قبری ، ولو قبر پیامبر از نظر آنان شرک است.( ابن تیمیه ،المساله السابعه، 1393 هـ ق، ص 438).
و کسانی که قبر پیامبر اکرم صلّ الله علیه و آله و سلّم و دیگر انبیاء و اولیاء و صالحان را زیارت می کنند، در کفر و شرک با بت پرستان و مشرکان شریک می باشند . (سید رضا مرتضی رضوی ، 1368 هـ ش، ص 123 )

2) نقد و پاسخ شیعه به دلایل وهابیّون
از جمله دلایلی که علیه این عقیده اقامه شده است این است که این استدلال باطل است زیرا مؤمنان، انبیاء علیهم السلام و اولیاء را الهه نمی دانند و آنها را شریک با خداوند قرار نمی دهند، بلکه به نظر آنان پیامبران و اولیاء نیز مخلوق و بنده ی خداوند می باشند و مسلمانان آنها را مستحق عبادت و پرستش نمی دانند اما مشرکین به بتهای خود مقام الوهیّت می دادند و اگر چه معتقد بودند بتها توانایی خلق چیزی را ندارند امّا آنها را تا حدّ ربوبیّت بالا می برند. به عقیده مسلمانان ، نفع و ضرر همه ی موجودات در ید قدرت خداوند است و تنها او را می توان پرستید و هیچکس غیر از او تأثیر استقلالی ندارد و انبیاء و اولیاء، خالق چیزی و مالک نفع و ضرری نیستند و خداوند به برکت آنان به بندگان رحم می کند.(سیدرضا مرتضی رضوی، 1368هـ ش، ص123) (سید احمد زینی دحلان، بی تا، ص35-34).
و اگر دستور پیغمبر صلّ الله علیه و آله و سلّم نبود، مسلمانان جهان از دیرباز تاکنون، این گونه دسته جمعی به زیارت مرقد پیغمبر نمی رفتند و آن را شعاری برای خود قرار نمی دادند در حالی که هر ساله به حج می روند و مرقد آن حضرت را هم زیارت می کنند و نظر به این حدیث دارند که: « هر کس حج کند و قبر مرا زیارت کند ، مانند این است که خود مرا دیدار کرده است». این همان اهمیت دادن– دینی و عاطفی– به قبر است که فرقه (بی فرهنگ و بدوی) وهابّی آن را برای مسلمانان زشت می دانند و عقیده دارند که « عین شرک» است ! حال آنکه در صورتی شرک خواهد بود که « زیارت مشروع» نباشد (و علاوه بر آن، « پرستش» و عبادت برای غیر خدا باشد ) ، ولی در صورت مشروعیت زیارت و امر شارع مقدس به انجام آن، ممنوع یا حرام نیست و از آن مهمتر « عبادت برای غیر خدا » نمی باشد. چنانکه پیروی و اطاعت از پیشوایان دینی ، باعث خروج مؤمن از دین نمی شود ؛ زیرا دستوری است که از خدای جهان رسیده است و از همین جهت می گوئیم : نه سجده ی فرشتگان بر حضرت آدم علیه السلام شرک بود و نه امر به آن از طرف خداوند ، دستور به شرک بوده است .
(محمد حسن موسوی قزوینی، 1389 هـ ش، ص 233-232).
و با توجه به احادیث اهل تسنّن راجع به زیارت اهل قبور و زیارت مرقد منوّر پیغمبر اکرم صلّ الله علیه و آله و سلّم روشن می سازد که دلیل ما در این خصوص، احادیث متواتر و صحیح و صریحی است؛ مضافاً به این که پیغمبر صلّ الله علیه و آله و سلّم هم خود به زیارت شهدای احد می رفت و هم در قبرستان بقیع برای زیارت اهل قبور حضور می یافت . در سنن نسایی و ابن ماجه و اِحیاء العلوم غزّالی از ابوهریره روایت شده که پیغمبر صلّ الله علیه و آله و سلّم فرمود : « قبور را زیارت کنید که شما را به یاد آخرت می اندازد» و در آن کتابها از ابن ابی ملیکه از عایشه روایت شده که گفت : «پیغمبر اکرم صلّ الله علیه و آله و سلّم دستور داد به زیارت قبور بروند» (محمد حسن موسوی قزوینی ، 1389 هـ ش، ص222-221- همایون همّتی، 1367 هـ ش، ص 257- 256)
بنابراین اگر به زیارت قبر رسول خدا صلّ الله علیه و آله و سلّم مشرف شویم، می بینیم که عموم علما و مردم سنّی مذهب (غیر از وهابیّان) مانند شیعیان، زیارت قبر ایشان و سلام کردن به او را از مهم ترین توفیقات خود می دانند . گواه این مطلب مزارهایی است که در کشورهایی مانند مصر و سوریه و غیره واقع شده و سنّی ها مانند شیعیان به زیارت آن مزارها رفته و از مقام روحانی و معنوی آنها استفاده می کنند . (رضا استادی، 1387هـ ش،ص118)  
ب) دلایل وهابیّون در مورد مسأله ی توسل و نقد و پاسخ شیعه به آن
1) دلایل وهابیّون در مورد مسأله توسل
یکی از چیزهائی که وهابّیان بسیار در مورد آن گرد و غبار راه انداخته اند ، ناسازگار بودن اندیشه ی توسّل با اصل توحید است . آنان در نوشته های خود بسیار بر علیه شیعه سمپاسی و تبلیغ می کنند که شیعه چون قائل به توسّل است لذا مشرک است و از دین خارج گشته است و توحید آنان ، توحید نیست. به نظر قاصر آنان ، اعتقاد به توسّل با اعتقاد به توحید منافات دارد .(همایون همتّی ، 1367 هـ ش، ص190) وهابّی ها می گویند: جایز نیست به مردگان که در نزد خدا مقامی دارند ، توسّل جست و از آنها حاجت خواست. آنها گاهی به گفته ی محمد بن عبدالوهاب استناد می کنند که می گوید : «توسّل به مردگان ، خطاب به معدوم است و از نظر عقل کار زشتی است. زیرا مرده ، قدرت بر اجابت تقاضای زندگانی ندارد». (محمدحسن موسوی قزوینی، 1389 هـ ش، ص 165)
2) نقد و پاسخ شیعه به دلایل وهابیّون
در پاسخ به چند نکته باید توجه کرد:
1- معنای توسل : توسل یعنی وسیله قرار دادن بین خود و خدا برای هر کاری .
2- خداوند امور عالم را بر اساس اسباب قرار داده است مثلاً انسان گرسنه با خوردن نان سیر
می شود، انسان تشنه به سبب نوشیدن آب سیراب می گردد، بیمار با مراجعه به پزشک و مصرف دارو معالجه می شود، نان و آب و پزشک وسیله هستند برای سیری ، سیراب شدن و شفا یافتن، گرچه سیر شدن و سیراب شدن یا شفا یافتن به دست خداست ولی خدا می خواهد که این خواسته خود را در این عالم به سبب وسایلی به ظهور برساند چنان که در روایتی از امام صادق علیه السلام نقل شده است: « اَبَی الله یُجرِیَ الاَشیاءَ اِلاّ بِاَسبابٍ وَجَعَلَ لِکلِ شیء سَبَباً ؛خواست حکیمانه خداوند بر این قرار گرفته که اشیاء در جهان از طریق اسباب، پدیدآیند و به همین دلیل، برای هر چیزی در جهان خلقت سببی قرار داده است».
3- توسل انواعی دارد که مهم ترین آنها توسّل به انسان هاست و همین نوع توسّل است که مورد بحث وهابّیون با دیگر فرقه های اسلامی است، یعنی درخواست دعا یا واسطه قرار دادن انبیاء و صالحان، به درگاه الهی برای رسیدن به حاجات. البته این نوع توسل دو صورت دارد: یکی درخواست دعا از انبیاء یا واسطه قرار دادن آنان در حال حیات دنیوی که این صورت از توسل مورد پذیرش همه ی مسلمانان حتی وهابّیان است و بدعت نیست. قرآن کریم نیز در آیاتی صراحتاً به این نوع توسل (توسل به اولیاء خدا در حال حیات دنیوی آنان) اشاره فرموده است. به عنوان نمونه :
«قالوا یآاَبانَا استَغفِر لَنا ذُنُوبَنآ اِنّا کُنّا خاطِئینَ؛عرضه داشتند: ای پدر بر تقصیراتمان از خدا آمرزش طلب که ما در باره ی یوسف خطای بزرگ مرتکب شده ایم»  (یوسف/97)
«وَمآاَرسَلنا مِن رَسُولٍ اِلاّ لِیُطاعَ بِاِذنِ اللهِ وَلَو اَنَّهُم اِذ ظَلَمُوآ اَنفُسَهُم جآءُوکَ فَستَغفَروُا اللهَ واستَغفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوّاباً رحیماً؛ما رسول نفرستادیم مگر بر این مقصود که خلق به امر خدا اطاعت او کنند و اگر هنگامی که گروه منافق بر خود به گناه ستم کردند از کردار خود به خدا توبه نموده و به تو رجوع می کردند که بر آنها استغفار کنی و البته در این حال خدا را پذیرنده ی توبه و مهربان می یافتند» (نسا/64)
صورت دوم توسل ، وساطت پس از رحلت آن بزرگواران است که اشکالی ندارد و بدعت نیست و قرآن کریم در این مورد هم آیات صریحی دارد ولی مخالفان به دلیل لجاجت بر افکار خشک خود یا نادانی و جهل، آیات و روایات را نادیده گرفته و نمی خواهند بپذیرند . قرآن کریم می فرماید:« ولا تَحسَبَنَّ الّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللهِ اَموَاتاً بَل اَحیآءٌ عِندَ رَبّهِم یُرزَقُونَ؛افرادی را که در راه خدا کشته شده اند ، مرده نپندارید، بلکه آنان زنده اند و نزد خدا روزی می خورند» (آل عمران/169) (مصاحبه با ناصر فقیه ، شماره 69، 1390هـ ش، ص 33 - همایون همتی، 1367 هـ ش، ص 199-190). روایتی از پیامبر گرامی صلّ الله علیه و آله و سلّم وجود دارد که این روایت را عمربن خطاب از ایشان نقل نموده اند. در این روایت پیامبر اکرم صلّ الله علیه و آله و سلّم فرموده اند:
وقتی آدم مرتکب گناهی شد، سر به آسمان بلند کرد و گفت: (خدایا) ترا به حق محمد سؤال می کنم که مرا ببخشی ، خدا به او وحی نمود که محمد کیست؟ آدم پاسخ داد: وقتی مرا آفریدی، سر به عرش بلند نمودم در این هنگام دیدم در آن نوشته است « معبودی جز خدا نیست و محمد پیامبر خدا است». با خود گفتم که محمد بزرگترین مخلوق اوست که خدا نام او را کنار نام خود آورده است ، در این موقع به او وحی شد که او آخرین پیامبر از ذریه تو است، و اگر او نبود، ترا خلق نمی کردم . از این روایت می توان فهمید که اولین خلیفه الهی در زمین برای بخشودگی گناه خود در دادگاه خداوند به پیامبر توسل جست و او را واسطه قرار داده است. (جعفرسبحانی، 1378 هـ ش، ص153-154)
با قاطعیت می توان گفت هیچگونه اشکالی در خواندن و توسل به غیر خدا نیست، مگر اینکه دعا کننده قائل به تأثیر استقلالی برای کسی که او را می خواند و به او توسل می جوید باشد ولی اگر معتقد باشد که تأثیر استقلالی فقط از آن خداست. نه غیر خدا، این هیچگونه اشکالی ندارد. و همینطور است استناد فعلی از افعال به غیر خدا، که هیچگونه زیانی به ایمان شخص وارد نمی سازد، مگر اینکه اعتقاد به تأثیر استقلالی آن داشته باشد، هر گاه چنین اعتقاد استقلالی ای در بین نباشد، این اسناد و نسبت دادن کار به غیر خدا، حمل بر مجاز عقلی می شود ، مثل اینکه کسی بگوید این دارو برایم مفید بوده است یا بگوید فلان دوست به من کمک کرده است که این درست به این
می ماند که کسی بگوید این غذا مرا سیر کرد و این آب مرا سیراب نمود و این دارو مرا شفا داد . پس هرگاه یک چنین سخنی از شخص مسلمانی صادر شود، حمل بر «اسناد مجازی» می شود و اسلام مسلمان، قرینه ای کافی است برای این مطلب. پس هیچ راهی برای تکفیر شخص مسلمانی، به خاطر بر زبان راندن اینگونه سخنان ، باز نمی ماند . (سید احمد زینی دحلان، بی تا، ص48-46)            

ج) دلایل وهابیّون در مورد مسأله شفاعت و نقد و پاسخ شیعه به آن
1) دلایل وهابیّون در مورد مسأله شفاعت
یکی دیگر از اشکال های مهم وهابیّت به مسلمانان، مسئله شفاعت است که در کتابهای وهابیّ خود، پیوسته از این موضوع به عنوان عمل شرک آمیز یاد می کنند و آن را مصداق آیه ی «یَعبُدونَ مِن دُونِ اللهِ مالا یَضُرُّهُم و لا یَنفَعُهُم ؛ چیزهایی از غیر خدا می پرستند که نه به آنها ضرر می زند و نه به آنها منفعت» (یونس/18) آنان می گویند: جایز نیست کسی، از پیامبر و اولیای خدا شفاعت بخواهد مثلاً بگوید : یا محمدٌ اِشفَع لنا عندالله، ای پیغمبر! نزد خدا از من شفاعت کن. ( اکبراسد علی زاده، 1386 هـ ش، ص 61 )
از نظر آنان درخواست شفاعت از مرده لغو است . وهابّیون چون قائل به تجرّد روح و بقاء آن پس از مرگ نیستند لذا می پندارند که ارواح انبیاء و اولیاء و صالحان نیز با مرگ بدنشان، نابود و منعدم
شده اند و از چیزی که دیگر موجود نیست، طلب آثار و خوّاص و انجام کاری داشتن خلاف عقل است! (همایون همتی، 1367 هـ ش، ص 208 )
2) نقد و پاسخ شیعه به دلایل وهابیّون
شفاعت همان کمک کردن اولیاء خدا است به اذن خدا به افرادی که در عین گنهکار بودن، پیوند معنوی خود را با خدا ، و پیوند روحی خویش را با اولیاء خدا، قطع نکرده اند و این ضابطه پیوسته باید محفوظ باشد و به یک معنی ، شفاعت این است : یک موجود مادون که استعداد جهش و پیشرفت دارد، از موجود بالا ، به صورت یک امر قانونی، استمداد و مدد می طلبد. البته مددخواه از نظر کمال روحی باید به حدی سقوط نکند که نیروی جهش و تکامل را از دست بدهد؛ و امکان تبدیل او به یک انسان پاک، از میان برود. از زمان پیامبر گرامی (صلّ الله علیه و آله و سلّم) تا زمان های بعد ، روش مسلمانان، درخواست شفاعت از شافعان راستین بود و پیوسته از آنان در حال حیات و ممات، درخواست شفاعت می کردند و چنین درخواستی را هیچ یک از دانشمندان اسلامی ، با هیچ یک از مبانی و اصول اسلامی مخالف نمی دانستند.(جعفر سبحانی،1378 هـ ش، ص 259 )
هرگاه حقیقت شفاعت را همان دعاء شفیع در حق گناهکاران بدانیم، درخواست دعا از برادر مؤمن، یک امر مستحسن و پسندیده می باشد که عقل هیچگونه حرمتی و منعی برای آن نمی بیند. اگر وهابّیان درخواست دعا از برادر مؤمن را جائز می دانند، باید درخواست شفاعت از شفیع زنده را نیز بدون اشکال جایز و روا  بشمارند و اگر درخواست شفاعت  از انسان زنده را جایز و روا نمی دانند، ناچار برای شفاعت معنائی غیر از دعا قائلند. در احادیث اسلامی و سیره ی صحابه موارد روشنی است که درخواست شفاعت را از پیامبر اکرم صلّ الله علیه و آله و سلّم به خوبی اثبات می کند که به نمونه ای اشاره می نمائیم: أنس بن مالک می گوید: « سَأَلتُ الَّنبیَّ أَن یَشفَعَ لی یَومَ القِیامةِ فَقالَ : اَنا فاعلٌ فَقُلتُ : فَأَینَ أَطلُبُکَ؟ فَقَال: عَلَی الصِّراطِ یعنی از پیامبر درخواست شفاعت کردم که در روز قیامت در حق من شفاعت نماید وی در خواست مرا پذیرفت». أنس با ظرافت طبع از پیامبر گرامی صلّ الله علیه و آله و سلّم درخواست شفاعت می کند، و جای آن را می پرسد و پیامبر می فرماید: « روی صراط » . و هرگز به خاطر او خطور نمی کند که این کار با اصول توحید و غیره منافات دارد و پیامبر نیز آن را می پذیرد و به او نوید می دهد. (همایون همتی، 1367 هـ ش، ص202-201 )
دلیل ما بر جواز طلب شفاعت مرکب از دو مطلب است و آن دو مطلب عبارتند از :
الف – درخواست شفاعت، همان درخواست دعاء است .
شفاعت پیامبر گرامی و دیگر شافعان راستین جزء دعاء و نیایش به درگاه الهی چیز دیگری نیست و در سایه قرب و مقامی که آنان در پیشگاه خداوند دارند، بر اثر دعایی که درباره گنهکاران انجام
می دهند خداوند مهربان، لطف و مهر گسترده ی خود را شامل حال افراد گنهکار نموده و آنان را می بخشد البته نمی توان گفت که حقیقت شفاعت در تمام مواقف محشر، همان دعاء به درگاه الهی است امّا می توان گفت که یکی از معانی روشن آن همان  دعا است و کسانی که می گویند: «یا وجیهاً عندالله اِشفَع لَنا عندالله؛ ای کسی که در پیشگاه خدا جاه و مقامی داری، در نزد خدا درباره ی ما شفاعت کن»، همین معنی را قصد می کنند .
ب – درخواست دعا از افراد شایسته یک امر مستحب است . آیات قرآن گواهی می دهند که طلب آمرزش پیامبر در حق افراد کاملاً مؤثر و مفید می باشد مانند آیه های زیر :
1- « وَاستَغفِر لِذنبِکَ وَ لِلمُؤمِنین؛برای گناه خود و افراد با ایمان طلب آمرزش بنما» (محمد/19)
2- « وَصَلِّ عَلَیهِم اِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهم؛ حق آنان دعا کن ، دعای تو مایه ی آرامش آنهاست» (توبه/103)
هر گاه دعای پیامبر چنین نفعی به حال انسانی دارد، چه مانعی دارد که از او خواسته شود که در حق انسانی چنین دعائی بکند و از طرف دیگر درخواست دعا، جزء درخواست شفاعت ، چیز دیگری نیست.
همه ی این مطالب حاکی از آن است که طلب دعا از پیامبر و دیگر صالحان که همان طلب شفاعت است از نظر موازین اسلامی کوچک ترین ایرادی ندارد . ( جعفر سبحانی ، 1378 هـ ش، ص 267-261 )
الف: نتیجه گیری
وهابیّت منسوب به شیخ محمد فرزند عبدالوهاب است . این مسلک نو ظهور دارای عقاید باطل فراوانی است به طوریکه همواره ، عامل اصلی برای ایجاد اختلاف بین شیعه و سنّی بوده است. وهابیّت یک جریان فکری و مذهبی در چارچوب مبانی اسلامی نبوده و نیست و استعمارگران همواره از آن به عنوان حربه ای سیاسی برای دست یافتن به مهمترین و حساس ترین مراکز مسلمانان استفاده
می کنند. از همان زمان که محمد بن عبدالوهاب عقائد خود را ابراز کرد، گروه زیادی از علمای بزرگ اهل تسنّن به مخالفت با عقائد او پرداختند. از عقائد باطل وهابیّت، حرمت زیارت قبور است . با توجه به احادیث فراوانی که راجع به زیارت اهل قبور و زیارت مرقد منّور پیغمبر اکرم (ص) وجود دارد روشن می شود که دلایل ما برای جواز زیارت اهل قبور، احادیث متواتر و صحیح و صریحی است . آیات و روایات معتبری وجود دارد که حرمت زیارت قبور را رد می کند و علاوه بر آن، اگر دستور پیغمبر صلّ الله علیه و آله و سلّم برای زیارت قبور نبود، مسلمانان جهان از دیرباز تاکنون این گونه دسته جمعی به زیارت مرقد ایشان نمی رفتند، آنچنان که می فرمایند : «هر کس حج کند و قبر مرا زیارت کند ، مانند این است که خود مرا دیدار کرده است». دیگر عقیده باطل وهابیّون ، حرمت توسل به انبیاء و اولیاء الهی است . به طور کلی می توان گفت توسل انواعی دارد که مهم ترین آنها، توسل به انسان هاست و همین توسل است که مورد بحث وهابیّون است و این توسل به دو گونه است : درخواست دعا از انبیاء و یا واسطه قرار دادن آنان که مورد اتفاق همه مسلمانان و حتی وهابیّون است . مخالفت وهابیّون بر سر صورت دوم توسل یعنی وساطت پس از رحلت آن بزرگواران است که البته اینگونه از توسل نیز از نظر قرآن و روایات اشکالی ندارد و بدعت نیست ولی مخالفان به خاطر لجاجت بر افکار خشک خود یا نادانی و جهل ، این آیات و روایات را نادیده گرفته اند و نمی خواهند بپذیرند .
آخرین عقیده ی باطل وهابیّون که در این مقاله به آن، حرمت شفاعت انبیاء و اولیاء الهی می باشد  . هرگاه حقیقت شفاعت را همان دعا شفیع در حق گناهکاران بدانیم ، در خواست دعا از پیامبران و اولیاء الهی نیز یک امر پسندیده است و شفاعت پیامبران و اولیاء الهی جز دعا و نیایش به درگاه الهی چیز دیگری نیست امّا نمی توان گفت حقیقت شفاعت در تمام مواقف محشر ، همان دعا به درگاه الهی است ولی یکی از معانی روشن آن، همان دعا است و این کار بدعت و حرام نیست و با مطالعه کتاب های وهابیّون به این نتیجه می رسیم که این افراد می خواهند مسلمانان را گمراه ساخته و با افکار پوچ و واهی و تفرقه انگیز خود، ذهن مسلمانان را مسموم سازند و برای رسیدن به این هدف شوم، سخنان خود را منطقی وانمود می کنند . افراد جاهل به گمان اینکه سخنان این گمراهان با عقل و منطق سازگار است، آنها را تأیید می کنند و به دنبال آنها می روند امّا علمای اسلام، هزاران کتاب ارزشمند و مفید نگاشته اند، تا جوانان را از خطر وهابی ها که همواره در کمین آنها نشسته اند، نجات دهند . امید است که ما مسلمانان با پیروی کامل از  سخنان گوهربار قرآن مجید و با حمایت از مقام عظمای ولایت حضرت آیت الله خامنه اَدام الله ظلِّه الشریف – به اسلام حقیقی تمسک جسته و از هر گونه انحراف مصون بمانیم .
ب: پیشنهادات
1- در شرایط کنونی مسلمانان باید با یکدیگر وحدت کلمه داشته باشند و از ایجاد هرگونه اختلاف خودداری نمایند و در یک صف، نقشه های دشمنان اسلام را که شبانه روز علیه اسلام تبلیغ
می کنند ، نقش برآب نمایند .
2- با برگزاری نشست های سیاسی، در زمینه فرقه های مختلف ضد اسلامی ، آگاهی جوانان را نسبت به این گونه آیین غلط آشنا ساخته و سؤالات جوانان را در این زمینه پاسخ دهند .
3- با نشر کتابهایی، جوانان را با ماهیت این فرقه و عقاید فاسد آنان آشنا سازیم. مباحث این کتابها باید مستند به آیات قرآن مجید و روایات رسول خدا صلّ الله علیه و آله و سلّم و امامان معصوم علیه السلام و تحلیل های عقلی و عقلائی باشد و نیز ادب گفتگو کاملاً رعایت گردد.
4- با در نظر گرفتن واحد درسی در زمینه فرقه های غیر اسلامی، در سطح دبیرستان، کلیه
دانش آموزان را ملزم به آشنایی با این فرقه ها نمائیم.

منابع و مأخذ
1- قرآن مجید ، ترجمه الهی قمشه ای ، انتشارات رشیدی ، تهران ، 1372 هـ ش.
2- ابن تیمیه ، الجامع المزید، کتاب الزیارة ، جده ، داراالاصفهانی ، 1393 هـ ق.
3- احمد بن تیمیه، کتاب الرّد علی الاخنایی ، ریاض ، المرئاسة العامة الادارات البحوث العلمیه ، 1404 هـ ق.
4- استادی ،رضا،پاسخ جوانان شیعه به شبهات وهابیّ ها ، بی جا، چاپ ششم ، 1387هـ ش.
5- اسد علی زاده، اکبر، چالش های فکری و سیاسی وهابیّت، مرکز پژوهش های صدا و سیما، بی جا، چاپ دوم، 1386 هـ ش.
6- رضوی، سید مرتضی، برگی از جنایات وهابیّها، مترجم علی ضیائی، بی جا، مرکز چاپ ونشر سازمان تبلیغات اسلامی ، چاپ اول، 1368 هـ ش.
7- زینی دحلان، سید احمد، فتن? وهابیّت، مترجم همایون همّتی، بی جا، نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، نشر مشعر، بی تا.
8- سبحانی ،جعفر،آئین وهابیّت ، دفتر انتشارات اسلامی، بی جا، 1378 هـ ش.
9- فقیه، ناصر، شیطان با نقاب ( از وهابیّت چه می دانیم)، ماهنامه فرهنگ اجتماعی جوانان ایران ، شماره69، 1390هـ ش.
10- محمد، عبدالله، سیمای وهابیّت، مترجم سیده خدیجه مصطفوی، چاپخانه ی دانشگاه فردوسی مشهد، چاپ اول، بی تا.
11– مسجد جامعی ، زهرا ، نظری بر تاریخ وهابیّت، بی جا، چاپ اول ، 1380 هـ ش.
12- موسوی قزوینی ، محمدحسن ، فرقه ی وهابّی وپاسخ به شبهات آن ، ترجم?علی دوانی ، بی جا، چاپ چهارم ، 1389هـ ش.
13- یادداشتهای جاسوس انگلیسی مستر همفری ، وهابّیت ایده ی استعمار ، ترجمه ی سید احمد علم الهدی ، انتشارات یاسر، بی جا، بی تا.
14- همّتی، همایون ، نقد و تحلیلی بر وهابیّگری، مرکز چاپ ونشرسازمان تبلیغات اسلامی، بی جا، چاپ اول، 1367 هـ ش




موضوع مطلب :

لوگو
اهل ایرانم
روزگارم بد نیست
تکه نانی دارم ، خرده هوشی ، سر سوزن ذوقی
مادری دارم ، بهتر از برگ درخت
دوستانی ، بهتر از آب روان
و خدایی که در این نزدیکی است
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 1
  • بازدید دیروز: 0
  • کل بازدیدها: 10170